سارا جهانیسارا جهانی، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

سارا مامان بابا

لباس عروس

1391/1/27 12:24
نویسنده : بابای سارا
367 بازدید
اشتراک گذاری

در این چند روز بعد سال سارا راحت تر می ره مهد هرچند مربی ای دوستش داشت عوض شده ولی به هر صورت مشکل آنچنانی با مهد نداره.کلاسهای ژمناستیک و زبان و نقاشی هم حسابی اون رو سر ذوف می آره.بعداز ظهر هم می ریم پارک و سر سره بازی .سارا دوستی داره به اسم عسل هر روز که روابط این دو تا خوب باشه سارا حسابی شارژه ولی امان از روزی که با هم قهر باشند یا عسل نیاد مهد روزگار ما سیاهست.

 قرار بود دایی و زن دایی بیان خونه ما.ساعت ۲ صبح روز شنبه اومدن تهران.البته شب قبل عروسی بودند و دیر راه افتادند.هرچند جمعه ما توی انتظار او نها سر شد.صبح سارا و مامانی خونه موندند و بعد از نهار ساعت ۳ رفتیم برای خرید لباس عروس برای عروسی دایی.سارا همه لباس عروسها رو ورانداز می کرد وبه زیر لباس ها می رفت .چند جا هم بعضی از این مزون ها لباس مخصوص بچه داشتند که چشم سارا خانمرو گرفت و مامانی قول داد برای تولدش حتما بخره.خیابان برلن و بعد هم جمهوری برای خرید لباس عروس رفتیم بعد ۵ ساعت یار پسندید لباس را و انتخاب شد و خریده شد.قیمتش بماند.خوش به حال ما زمان ازدواج خودمون رو درگیر این مسایل پیش و پا افتاده نکردیم و الان هم برای مامانی مهم نیست.ولی برای سارا خیلی مهم بود چون وقتی زن دایی لباس رو توی خونه پوشید اشکهای سارا بود که تمام صورتش رو پوشونده بود که چرا براش لباس عروس نخریدیم و خوشبختانه زود یادش اومد تا تولدش باید منتظر بمونه چون داره قد می کشه و لازمه تا اون موقع منتظر بمونه اخه تولد و روز عروسی توی یه روزه.در پایان باید بگم خیلی سخته آدم نتونه حرف دلش رو بزنه و کوتاه بیاد و خیلی راحته آدم خودش رو قاطی مسایلی که زندگیش رو تحت تاثیر نمی ذاره نکنه این یه نصیحت به خودمه و شاید هم دیگران.هیچ چیز مهمتر از لذت بردن از زندگی و شاد بودن خانوادت ارزش نداره و من تازه دارم یادم می آد که شادی سارا و مامانش هدف زندگیم بوده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)